.

نشست هفتگی خانه ادبیات افغانستان در اصفهان.

ایین رونمایی از مجموعه شعر "رفتن" اثر سپنتا علیزاده 

با حضور : سپنتا علیزاده

 

???????? پنج‌شنبه بیست و هشتم (قوس) اذر ماه۱۳۹۸ ساعت 14

???? اصفهان. پل بزرگمهر. چهارراه آبشار. خانه هنرمندان 

????حضور برای تمامی علاقه‌مندان در این نشست آزاد می‌باشد.

???? @khaneadabiat
???? @mavaranames 
???? www.khane-adabiat.com


خوانش شعری از سپنتا علی‌زاده «از روایت تا شعر» 
حمیدرضا شکارسری-
. «پنجره را باز می‌کند، چروک‌هایش را به پرده می‌دهد، اشک‌هایش را به گلدان، و برای هر عابر دست تکان می‌دهد»*
یک روایت نمی‌تواند یک شعر باشد، مگر اینکه با تمهیداتی خاص، تغییراتی را بپذیرد. شاعر در روایتی که ماهیتی نثری دارد، باید ماهیت عناصر و اجزای خود را از صورت واقعی به صورتی غیرواقعی درآورد تا کلیت متن هم ماهیتی غیرواقعی بیابد. این تغییر اما علیرغم ظاهر فرمول‌وارش، چندان فرمول‌بندی‌شده و ساده نیست و هر متن بنا بر منطق خاص و ویژه خود تمهیدی مناسب خویش را می‌طلبد تا به شعری روایی تغییر ماهیت دهد.
اصل روایت نثری در شعر کوتاه سپنتا علی‌زاده از این قرار است: پیرمرد یا پیرزنی از پنجره به بیرون نگاه می‌‎کند و برای عابران دست تکان می‌دهد و گریه می‌کند. علی‌زاده اما جزءنگرانه‌تر از نویسنده این روایت با متن و عناصرش برخورد می‌کند. او چروک صورت کاراکتر اصلی روایت را همچون نشانه‌ای ویژه برای شناسایی شخصیت او به کار می‌برد و برای نمایش سن و سال و چهره او به ذکر همین نشانه بسنده می‌کند و ایجاز را رعایت می‌نماید. نکته مهم‌تر و شاعرانه‌تر این که او چروک‌های صورت را به چروک‌های پرده نسبت می‌دهد. گویا خود اتاق نیز کاراکتری پیر و پژمرده است. این تمهید که نوعی استفاده رندانه، هنرمندانه و زیرپوستی از صنعت تشخیص است، شروع غیرواقعی کردن روایت واقعی است. نگار پیری و زوال از کاراکتر اصلی به عناصر پیرامون او سرایت کرده است و غم و اندوه و حسرت او در کل موقعیت فراگیر شده است. موقعیتی که با تصویر بعد یعنی آب دادن گلدان با اشک موکدتر هم می‌شود. حالا دیگر تنها با یک شخصیت انسانی پیر و اندوهگین روبه‌رو نیستیم، بلکه با فضایی پیر و غمگین مواجه شده‌ایم. مواجهه‌ای که جز در خیال رخ نمی‌دهد و جز با جزءنگری متن به اجرا در نمی‌آید.
دست تکان دادن شخصیت انسانی متن برای هر عابری که از کوچه و خیابان می‌گذرد، اوج تاثیرگذاری عاطفی این شعر روایی محسوب می‌شود. اندوه، حسرت، یاس و انتظاری محکوم به شکست، همگی در این تصویر پایانی انعکاس یافته است. همچون همیشه هیچ‌کس به او سر نخواهد زد، مانند هر روز هیچ‌کس به دیدار او نخواهد آمد.
* رفتن، سپنتا علی‌زاده، فصل پنجم، 1398، صفحه 27

http://www.hamdelidaily.ir/index.php?year=1398&month=09&day=18&category=8&

@hamidrezashekarsari


سپنتا علیزاده در جلسه ی با حضور محمود دولت آبادی . جلسه ای بسیار پربار و خوبی بود.قبل از برگزاری رسمی جلسه حضور علاقه مندان به جناب دولت ابادی تمام سالن را پر کرده بود ،با خوانش چند داستان از ایشان ،جلسه را از ساکت بودن در اورده بودم که نیم ساعت بعد با حضور خود ایشان جلسه شکل رسمی تری به خود گرفت.
فرار از مرگ تا مهاجر ماندن شاعر افغانستانی یکی از این مهاجرین، شاعری به نام «علی علی‌زاده» با نام هنری سپنتا علی‌زاده است. او، مهاجر است و به گفته‌ی خودش تهدیدی به نام طالبان به او اجازه نداده است تا از برچسپ مهاجرت خود را نجات بدهد و طعم زندگی را در وطنش بچشد. او می‌گوید که کشورهای مجاور مثل ایران و پاکستان در همسایگی افغانستان هم نمی‌تواند جای امنی برای زندگی هنرمندان افغانستانی باشد. مجیب ارژنگ 16 نوامبر 2019 | 4 دقیقه به گمان بسیاری از کشورهایی که

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

سیمابین سعید رضا آشنا دنیای از خوشمزه ها عکس های عاشقانه ...اندیشه ی محترم... دنیای از خوشمزه ها Patriciaxgf67 Casa همه چی موجوده کنکور,سوالات کنکور,کارشناسی,کارشناسی ارشد,دکتری